ماجرای خاله رویا و رانندگیش
ا مروز صبح آنا و خاله رویا رفتن و ماشین که چند روز پیش کاراشو انجام میدادن (خریدن) تحویل گرفتن و بعد خوردن ناهار تصمیم گرفتیم با ماشین خودمون بریم به کارهای بیرون برسیم من و دخملم از اینکه سوار ماشین خودمون بودیم خیلی ذوق و شلوغی میکردیم تا اینکه... کمی مونده بودیم به مقصدمون میخواستیم بریم تو کوچه که سر کوچه اگه یک لحظه ماشین دیر تر خاموش میشد جلو ماشین به کلی داغون میشد خلاصه شوق و ذوق ما دیگه تموم شد و ما تا مقصد ساکت و شوکه نشستیم موقع برگشتن رویا سر کوچه پارک کرده بود منتظر مامان بودیم وقتی مامان دیر کرد تصمیم گرفتیم از کوچه بیرون اومده یک گوشه خیابان پارک کنیم تو خیابان ما بین دو ماشین جای پارک بود...
نویسنده :
مامان یاغمور
17:05