ماه هایی که گذشت
بدون هیچ مقدمه ای میرم سر اصل مطلبمون:
سال من از چند روز پیش شروع شد متاسفم که چند ماهی هست که نتونستم وبت و به روز
کنم و حتی نتونستم تو دفتر خاطراتم ثبت کنم و شرمنده ام که انقدر درگیر مسائل و مشکلات
خودم و زندگیم شدم که تمام شیرین کاری های این مدت و نتونستم بخاطر بسپارم اما اگه خدا
بخواد از امروز حداقل هفته ای یه بار هم که شده رویداد اون هفته رو بنویسم تو این مدت اتفاق
خاصی نیفتاده
من امتحاناتم و با موفقیت به پایان رسوندم و عید و جایی نرفتیم ، سیزده و همون پارک محلمون
رفتیم ،تابستونم که تا حالا خونه تشریف داریم
اما بخاطر رسیدن به کم و کسری های خونه زیاد هم اصرار به مسافرت رفتن ندارم
و اما شما متاسفانه بخاطر کم توجهی من به امور آموزشی مدتی بود تمام کلمه های " بالا بالا
" رو که یاد گرفته بودی ، شناخت رنگ ها و حیوانات خاص رو فراموش کردی اما...
ولی واقعا واسه خودت خانومی شدی :قدت بلندتر،وزنت بیشتر،موهات بلند تر و جملات قلمبه و
صلمبه بیشتر استفاده میکنی
و متاسفانه این اواخر هم افتادی زمین و دست چپت از آرنج ترک برداشت که سه هفته تو آتل مونده بود
و بعد هم که یک ماه در تکاپو ماه رمضان بودیم
تقریبا از سه هفته پیش برنامه نوشتم و شکر خدا و با کمک خدا زندگیم و بخصوص زندگی تو رو
به روال انداختم الان سر ساعت معین بیدار میشیم ،بازی ،استراحت،تماشای تلویزیون و خواب
سر وقت
و اما که تو بالا گفتم از سه هفته پیش شروع کردیم و باز منظم داریم سر ساعت مقرر "بالا بالا "
و امثال اون و یاد اوری میکنیم و دوباره آموزش میبینیم .....
تا به امروز فعلا این ها هستن اگه به مرور چیزای مهم دیگه یادم بود حتما برات ثبت میکنم