یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

یاغمور بانو

کامپیوتر

جدیدا یاد گرفتی یا موقع کار با کامپیوتر یواشکی از زیر صندلی رد میشی و کامپیوتر و خاموش میکنی یا چشم چشم میکنی و وقتی کامپیوتر روشن و کسی تو اتاق نیست میری  و هر کاری از دستت بر میاد انجام میدی ما وقتی متوجه میشیم که کار از کار گذشته و هنگ کرده ...
13 ارديبهشت 1393

ژانویه مبارک

          دیروز آغاز سال 2013 میلادی بود منم به مناسبت این عید باسلیق پختم و میوه و تخمه و یک جشن کوچلو گرفتیم و برا یاغمور کوچولوم هدیه یک اژدها خریدیم که خیلی دوسش داره  همش بهش نگاه میکنه میخنده و با هاش بازی میکنه اینم عکسهای یاغمور با کادوش سال 2013 مبارک همگی ...
13 ارديبهشت 1393

گل من مریض شده

جمعه که  از خونه عمه اومدیم یاغمورم بعد کمی بازی تو خونه خوابید و ما هم خوابیدم نزدیک صبح ساعت دورو بر 5 با صدای یاغمور بیدار شدم و دیدیم استفراغ کرده و همه جا رو بهم زده لباساشو عوض کردم و دوباره خوابیدیم اما یک ربع بعد دوباره استفراغ کرد و بابایی هم بیدار شد و تا من لباساشو عوض کنم و پتو تمیز زیرش پهن کنم بابایی فورا رفت از بیمارستانی که نزدیک خونمون بود متوکلوپرامید ضد تهوع خرید اما باز اثر نکرد و خلاصه صبح بعد صبحانه بردیمش درمانگاه دکتر قریب و بعد از کمی مداوا اومدیم خونه اما باز عصر حالش بدتر شد و بردیمش بیمارستان کودکان و بعد از 3 ساعت معطلی اومدیم خونه و شکر خدا حالش نسبت به صبح خوب شد ولی بی...
13 ارديبهشت 1393

خونه عمه

جمعه عصر اول رفتیم عیادت رضا کوچولو پسر پسر دایی مامان و بعد رفتیم خونه عمه رقیه عمه بابا و شام و اونجا بودیم وقتی رسیدیم تو خواب بودی و وقتی بیدار شدی اول کمی غریبی کردی و بعد کم کم روت باز شد و  شد و شد و تا جایی که تابلویی که عکس پریسا دختر عمه بود رو شکوندی و شکر خدا چیزی برات نشد و فدای سرت یکی یدونم کلی بازی کردی و خیلی برات خوش گذشت تا جایی که دیگه به خونه اومدنت نمیومد   ...
13 ارديبهشت 1393

بازیهای یاغمور

دخمل خوش حجابم یاغمور عاشق تخمه خوردنه بازی با کایو یاغمور و آراز رو پتو دراز کشیدن و خاله شهره داره اونا رو میکشه و بازی بچه ها تو جاهای تنگ و .... ...
13 ارديبهشت 1393

قایم کردن

جدیدا یاد گرفتی هر چی میدم برات به خصوص اسباب بازی هاتو زیر جات زیر تخت زیر مبل و خلاصه هر جایی که به نظرت دور از چشم ماست قایم میکنی قررررررربون قایم کردنات مامانی ...
13 ارديبهشت 1393

دعوای یاغمور و آراز

چند روز پیش رفته بودیم خونه خاله شهره و اونجا کلی خوش گذشت و شما دو تا وروجک در حین بازی با هم دعوا هم میکردید اما دعوا هاتون هم شیرین و با نمکه جنگ سر موبایل خاله رویا   و در آخر دخملی پیروز شد ...
13 ارديبهشت 1393

امروز یاغمورییییییییی

ا مروز بعد ظهر بابایی از سر کار زود اومد و رفتیم خرید برای گلم  کمی اسباب بازی و لباس خریدیم و مصلما قاقا که نشه نمیشه و در اخر چون زیاد این ور اون ور رفته بود البته بغل بابا رفتیم غذا خوری و یک پیاله سوپ خورد تا کالری از دست رفته اش رو بدست بیاره یک دست بلوز و شلوار  با طرح مرغ و گاو یک دست بلوز و شلوار با مارک بیبی یک دست تاب شورت یک عدد زیر دگمه یک جفت جوراب یک جفت کفش(البته تو این یک ماه دوجفت کفش گم کردیم انشاا... دیگه این گم نمیشه ) یک عدد کوله پشتی عروسکی مکع...
13 ارديبهشت 1393

یاغمور و ....

یاغمور کوچولو خاله رو به خواب داده و داره گوشیشو از رو میز دزدی میکنه و بازی یاغمور با حلقه هوش دخمل کتاب خونم قرررررررر بون دختر با سوادم که تا آخرش هم میخونه و.......... .......... به دخملشم توضیح میده  خسته شدم از بس حلقه رو هم گذاشتم و کتاب خوندم   ...
13 ارديبهشت 1393