یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 14 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

یاغمور بانو

صدای گریه ات صدای خنده ام شد

  چند روزی میشد که درد شکم داشتم و خلاصه در تاریخ 1390/8/3 مامان و بابا و خاله رویا و آنا با گرفتن وقت قبلی از دکتر نگار یحیی زاده ساعت 7:30 رفتیم به سمت بیمارستان بهبود تبریز و منو بردن اتاق عمل,اما به خاطر ضعیف بودن بدنم با وجود اینکه بی حسم کرده بودند بیهوش شدم و متاسفانه بدون اینکه به دنیا اومدنت رو ببینم نتونستم طعم اون لحظه شیرین رو بچشم و تو 8 عصر به دنیا اومدی اما... به خاطر نارس بودن ریه هات قبل از اینکه به هوش بیام و تو رو به من نشون بدن منتقلت کردند به بیمارستان 29 بهمن تبریز و اونروز قسمت نشد که صورت ماهتو ببینم و من خیلی ناراحت بودم و میتونم راحت بگم یک شبانه روز بی صدا گریه کردم و گریه, و خلاصه بعد از دو رو...
13 ارديبهشت 1393