جشن دندونی یاغمور جونم
از یک هفته پیش تدارکات جشن دندونی رو گرفتیم هرروز پی یک کار میرفتیم.خرید دستمال, بشقاب, لیوان, قاشق, چنگال, سفارش کیک و شیرینی خرید وسایل آش دندونی,وسایل تزئینی اتاق و...
دیشب هم خاله شهره کلی مقوا خریده بود و مناسب جشن تولد عکس اسکن کرده بود و آورد خونه انا تا اونجا درست کنیم که دخمل گلم بین اون همه کاغذ و مقوا ذوق میکرد و تا حدی که جاش بود انرژی داشت شلوغ میکردخلاصه بعد از تموم شدن کارمون رفتیم طبقه پایین و ساعت 9 تا 1 شب اتاق و حیاط رو تزئین کردیم بعد از تموم شدن کارها خوابیدیم و امروز صبح زود خاله فیروزه(خاله ی مامان) دست گلش درد نکنه مسئولیت پخت آش رو به عهده گرفت و تا ظهر آش حاضر شد آنا جون هم ظهر رفت کیک رو آوردو تمام وسائل پذیرایی آماده شد.
جشنمون از ساعت 16 الی 18 عصر بود و وقتی مهمونا اومدن تو خواب بودیاما موقع بریدن کیک بیدار شدی.درسته که اولا کمی بد عنقی کردی اما بعد از اینکه نانای, بَ بَ, گاگا و... همه ی چیزایی که دوست داشتی اطرافت بود خوشحال بودی و بازی میکردی.
کادوهات شامل: بابایی یک عروسک نوزاد دختر خریده بود+ یک کالسکهمامانی خر شرک نوریخاله رویا یک گوسفندپسر خاله ی مامان یک دست بلوز و شلوارک,عمو بابک دوست بابا یک خرس موزیکالکه خیلی خوشت اومد و روز اول خرابش کردی. دختر خاله سویل یک تابلو با عکس گربه. پسردایی مامان ظرف شیرینی و میوه خوری.و بقیه پول نقد دادند(بقیه شامل:خاله شهره,آنا, عزیز جون, خاله های مامان فیروزه و نجیبه, پسر خاله های مامان محرم و رحیم, دختر دایی های مامان زهره و گیتا و کلثوم, زندایی قمر, دختر خاله های مامان لیلا و سمانه, عموی بابا عمو غلام,دختر عموی بابا زهرا, عمو جعفر دوست بابا, همسایه ها سکینه و حکیمه و ناهید, خاله ی آنا خاله فاطمه)
یاغمور جونم هم برای تشکر به هر کس یک گیفت هدیه داد و در پایان تو دفتر دخملم هر کدام یادگاری برایش نوشتند.
در ادامه مطلب عکسهای جشن دندونی رو ببینید.
عزیزم انقد بهمون خوش گذشت که یادمون رفت از بقیه وسایل پذیرایی و میز کادوهات عکس بندازیم و متاسفانه عکس بقیه مهمونا هم مناسب سایت نبود که بذارم