سالگرد اشنایی
چند روز پیش سالکرد اشنایی من و بابا ساسان بود و عشقم مثل هر سال یادش ترفته بود و با شیرینی اومد خونه این پست و اختصاص میدم به عشقم به کسی که وجود اون ارزش من شده به کسی که خودش عذاب میکشه تا من نکشم.
درسته بعضی وقت ها با کارات کفرم و در میاری اما:
ساسانم بیشتر از چیزی که میدونی و حس میکنی دوستت دارم
سپردم قلب و دست تومیدونم که یادت و وجودت بهترین تسکین درد هامه تو این دنیا همین که عاشقت باشم تصور میکنم همه ادمایه دنیا با هامه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی