یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 5 روز سن داره

یاغمور بانو

ما برگشتیم

1393/5/20 12:46
نویسنده : مامان یاغمور
267 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

        

 

 

سلام به روی ماه همگیتون ما اومدیم با کلی عکس مسافرت خیلی خوش گدشت بیشتر بخاطر خریدن لباس مجلسی به خاله شهره مراکز خرید و گشتیم اما واقعا خیلی خوش گذشت و از همینجا از خاله شفیقه و خانوادشون ممنونم که خیلی زحمتشون دادیم

و حالا عکسها:

یک روز مونده به سفر دم در عمه

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

دختر عمه لیوانا رو اشتباه میچید و تو مجبور میشدی پشت سر اون لیوانا رو مرتب کنیخندونک

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

بازی با ایکس باکس عمو علی

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

روز مسافرت رفتیم خونه انا تا اونجا جمع بشیم و همه با هم شب سوار اتوبوس بشیم و حرکت بسمت تهران.

حالا خاله رویا داره شکلک های عجیب در میاره و تو هم سعی میکنی مثل اون در بیاری که نتیجه اش میشه این شکل

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

اینجا رفتی اون تو مثلا داری یواشکی با بابایی میحرفی

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

و اینم تو ماشین موقع حرکت تو تصویر دوم داری بخاطر بابایه اراز گریه میکنی البته بابایی هم اون پایین بود ها اما شما بخاطر عمو محمد گریه میکردی خندونکو تو تصویر سوم جای خودت و گذاشتی و رفتی پیش خاله شهر اینا و داری شریک خوراکی های اونا میشیزبان

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

دست به دست با ارازی تو ترمینال تهران پیش بسوی خونه خاله اینا

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

ایستگاه اتوبوس

سارینا دختر پسر خاله سلیمون و یاغمور بانومحبت

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

نیمه شب ساعت 2 سرسره سواری البته ناگفته نمانم که منم یک دل سیر به یاد کودکی تاب سواری کردم

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

فدای ژستات عروسکم

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

اینجا هم پارک پامچال کسی نیست جز خودمون همه وسایل برقی خاموش هست و عمو مصطفی مجبور شده ها راننده ماشین شما بشه اما فکر نکنم دیگه کار بکنههیسخندونک

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

کیوسک تلفن و اولین دیدار تو با اون داشتی تقریبا ذوق مرگ میشدی

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

عصر روزی که قرار بود بیایم تبریز رفتیم پارک ازادگان و کلی زیتون کندیم هرچند که بجاش کم مونده بود عمو مصطفی رو از دست بدیم اما یک روز زیبا و بیاد موندنی بود

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پريسا دنياي شكلك ها

و وقتی رسیدم خونه و لب تابم و روشن کردم با این صحنه روبرو شدم و یک سوپرایز کو چیک که من و خیلی خوشحال کرد

(شوشو خودش کار کرده و بالاش اسمم و نوشته و تاریخ زده)

 

یکبار دیگر به پایان امد این دفتر حکایت همچنان باقیست

 

پسندها (3)

نظرات (0)