بلای شیرینم
امروز میخوام چند تا از کارات و به روایت تصویر (عکس) بنویسم:
اگه مستقل میشدی خودتم راحت میشدی منم کشتی من و از بس زور میگی و خودت میخوای همه چیز و بدون کمکم بخوری ,ببپوشی......
بعضی چیزارو میشه اجازه داد و تمرینی شد برای اینکه رو پای خودت وایسی
مثل هندونهاما بعضی هاشو نمیشه مثل سوپ اما حالا بیا یاغمور
راضی کن که دخترم هنوز برا تنها خوردن این غذا بدون کمکم زود برات اما کو گوش شنوا
همش جیغ بزن خوب
و اینم هندونه خوریت
اما فدات بشم که جه باحال نشستی و باحالتر هم خوردنته
روی میز خرس موزیکال گذاشته بودیم(کادئویی که عمو بابک دوست بابا تو جشن دندونیت اورده بود)و تو با این ور اون ور رفتنش واقعا ذوق مرگ میشدی
به خاطر اینکه زحمت کشیده بودی و همه شلواراتو خیس کرده بودی شلوارکم و تنت کردم و چون کمرش برات بزرگ بود در اوردی و یک پاشو و به کمرت کردی
قربون اون طرز فکرت که ذهنت از ذهنم فعالتر
بازی با نهال کوچک و کلی ایجاد کردن دلخوشی برا خودت تو مجتمع
شیطنــــــــت؟؟؟!!!!!
فدای دل مهربونت که به فکر تفریح عروسکتم هستی