یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 13 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

یاغمور بانو

31 ماه

1393/3/26 1:06
نویسنده : مامان یاغمور
226 بازدید
اشتراک گذاری

                          

 

دخنر نازم الان شما 31 ماه و22 روزه هستی  وزنت حدود 14 کیلو و قدت تقریبا 98 سانتی متر از نظر فیزیکی تقریبا 11 کیلو وزنت و 52 سانتی متر قدتت تغییر و افزایش یافته ،ظاهرا شکر خدا رشدت خوبه.

اما روحا بلاتر ،شلوغ تر................. شدی

لغت نامت:محبت

ننص:صندل-اوشاخ اَدب: بی ادب اوشاخ -نیسنَنیم:هیسلَنیم-اَبس:اسب-مینَس:میلچَه-مَمَسه:مدرسه-(خیلی لغات دیگه که اگه یادم بیاد اضافه میکنم)

جمله های بانمکت:

حنایی تِزتِز بوفو یه یکَ حانیم قیز اول قداخ مَمَسییه

(حنایی اسم جوجه مرحومت بودخندونک)

جج الاه اکبَلا بو قیز نیه منی؟ ( اذیت الی-نیه منه نیسنَنیر ،و .....)

(خیلی جملات دیگه که اگه یادم بیاد مینویسم)

بازی های مورد علاقت:

رفتن به پارک و سوار سرسره شده -استخر جدیدا اضافه شدهPiscina-بازی با ماشین کنترلیت-بازی با عروسکت القا و داداشت-نقاشی کشیدن،تمرین بالا بالا،ورق زدن کتاب داستانات-که بیشتر از همه این ها بازی با عروسکات سرگرمت میکنه

برنامه مورد علاقت:

تماشای کلیه برنامه های شبکه پویا-کارتون توماس و ارکاداشلاری- مستند حیوانات.

خوراکی مورد علاقت:

مرغ -دَنت-بستنی -چیپس با ماست.

حالا بریم سراغ شیطنت هات

خیلی شلوغ شدی بخصوص این 2 روز اخر دیوونم کردی ،با بابایی زیاد ابتون تو یک جوب نمیره و هر موقع بابا چیزی میخره میگی مامان خریده،هر موقع به بابا چیزی میگی و توجه نمیکنه و امثال اون زود میگی مامان بابا اوشاخ ادب دی میگم چرا میگی چون فلان کار و کرد،سر من به بابا دعوا میکنی ،اما خیلیم دوستش داری وقتی صبح بیدار میشی اول بابا رو میپرسی موقع غذا خوردن اول از بابا یاد میکنی و اگه روزی غذا خاصی واسه ناهار  داشته باشیم حتما اصرار میکنی برا بابا هم نگه دارم ،عصر حتما باید شما در و به روش باز کنی.

با بچه های هم سن خودت رابطت میشه گفت خوبه البته به استثنا ی اراز ،با عزیز بدی با انا خوبی با خاله رویا راحتی با خاله شهره رو در بایستی داری،با عمو علی خوبی ،عمونادر عشقته،عمو ابراهیم خنثی،البته با عمو غلام هم راحتی چیزی مثل رابطه پدر بزرگ و نوه، میونتم با عمو صابر بد نیست دایی خسرو رو هم هر موقع ببینی باز با اونم خوبی البته دایی رو دیر به دیر زیارت میکنیم

متاسفانه میشه گفت خیلی ترسو تشریف داری از سوسک ،زنبور،مگس،بچه،ماشین ،ارتفاع،هواپیما ،تنهایی ،دور شدن من ازت . اوووووه از خیلی چیز های دیگه میترسی خانومی

ساعت خوابت افتضاح ،متاسفانه کمی لجباز،خیلی مرتب با سلیقه و حساس به کثیفی،

 و این چنین است دختر نازم با وجود اینکه پیشمی و هر لحظه کنارتم اما وقتی میام کمی به عقب برگردم و انچه گذشت و مرور کنم و از کارات بنویسم انقدر برام دور میان و مثل اینکه از اولشم همینجوری بودی؟؟!!!

تنها چیزی که میبینم رشدت وابسته شدن بیشترم برات  و شدت یافتنش روز به روز اینکه به لطف خدا و با برکت وجود تو مادر شدم عاقلانه تر تصمیم میگرم و مهمتر از همه مثل یک فزشته شانسی واسه من واسه بابا واسه زندگیمون.

فرشته من چه خوب که زمینی شدی برای من شدی مامان خیلی دوست داره و این و هیچ وقت از یادت بیرون نبر حتی اگه روزی رسید که بزرگ شدی خانومی شد ی واسه خودت و من به هر دلیل سرزنشت کردم و ازم دلخور شدیمحبت

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)