یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

یاغمور بانو

چند تا عکس متفرقه از یاغمور و دوستاش

دختر خاله سویل و پسر دایی الیار سویل اصلا هم حسودیه آراز(داداشش) رو نمیکنه سویل هم عین خودت عاشق عکس انداختنه پسردایی الیار   اینم عکس اولین روز به دنیا اومدن آراز(آراز 4 روز از یاغمور کچیکتره) عکس از جشن تولد سویل و آراز(آخه تولد هر دو 7 آبان هستش)     ...
13 ارديبهشت 1393

جشن دندونی یاغمور جونم

از یک هفته پیش تدارکات جشن دندونی رو گرفتیم هرروز پی یک کار میرفتیم.خرید دستمال, بشقاب, لیوان, قاشق, چنگال, سفارش کیک و شیرینی خرید وسایل آش دندونی,وسایل تزئینی اتاق و... دیشب هم خاله شهره کلی مقوا خریده بود و مناسب جشن تولد عکس اسکن کرده بود و آورد خونه انا تا اونجا درست کنیم که دخمل گلم بین اون همه کاغذ و مقوا ذوق میکرد و تا حدی که جاش بود انرژی داشت شلوغ میکرد خلاصه بعد از تموم شدن کارمون رفتیم طبقه پایین و ساعت 9 تا 1 شب اتاق و حیاط رو تزئین کردیم بعد از تموم شدن کارها خوابیدیم و امروز صبح زود خاله فیروزه(خاله ی مامان) دست گلش درد نکنه مسئولیت پخت آش رو به عهده گرفت و تا ظهر آش حاضر شد آنا جون هم ظهر رفت کیک رو آورد ...
13 ارديبهشت 1393

عکس های یاغمور از 10 تا ماهگی13

اولین بارت بود که رفته بودی غذاخوری و کلی ذوق میکردی   فست فود پاییز 81 آبرسان که با بادکنک تزئین کرده بودن و که باعث شده بود تو هم با بادکنک ها بازی کنی و هم یه ماسه پر سوپ خامه ای بخوری(مرسی از ایدتون که باعث غذا خوردن دخترم شدین ) گل من همیشه با دندونش یه چیزایی رو این ور اون ور میبره اولین خرابکاری یاغمور اینم عکس اولین مرواریدت ولی هنوز کامل در نیومده باید با دقت به عکس نگاه کرد دخمل دانشمندم داره روی گل تحقیق انجام میده و به این نتیجه رسید که میشه روی گلا نشست ا...
13 ارديبهشت 1393

یاغمور از 7تا9ماهگی

چرا اونجوری نگاه میکنی خوب از حموم در اومدی خوشگل شدی خواستم یه عکس از این صورت ماهت داشته باشم   دختر دایی زهره میگه: صورت یاغمور همیشه حالت علامت تعجبه!   مامانی حالا چرا خندتو نگه میداری؟ بخند که دنیام با خنده های تو رنگی میشه آخ که بچم چقدر خوش خندس این عروسک خاله رویا بود که حالا تو صاحبش شدی(قررررررربون دختر قلدرم بشم) اینم یاغمور با خرس خاله رویا به هر حال باید بدونیم چیزی که باهاش بازی میکنیم چه طعمیه چه عاشقانه داری به افق نگاه میکنی بخولمت ...
13 ارديبهشت 1393

عکس های یاغمور از 4 تا 6 ماهگی

دختر توت فرنگي من دخمل خوشگلم با سرهم آرازي عين پشلا شدي آراز و ببين چه بيصدا يقه دخملم رو گرفته ماماني قربونت كه پاهات به زمين نميخوره وقتي ميذاشتمت توش فقط ميخنديدي و سرانجام تونستي با روروكت راه بري و كلي شلوغ كني رضا زاده دوم قرررربون حجابت برای اولین بار حموم تو وان خودت ...
13 ارديبهشت 1393

عکس های یاغمور از بدو تولد تا سه ماهگی

یاغمور در بیمارستان مامان فدای تو که لباسات همرنگ کیکت هست با اين سرهمت كاملا شبيه پسرا شدي مامانی فدای چشات که تو این عکست عین کاریکاتور شدی   با تعجب باز به چی خیره شدی؟   اینجا گوشات رو سوراخ کرده بودیم و دکتر گرفته بود باید سه روز روی گوشاتو بگیریم     فدای ژستت بشم     عاشق صدای این موزیکی و با صداش به خواب میرفتی   اینا فقط یه بخش کوچیکی از عروسکاته تو توشون گم شدی       ...
13 ارديبهشت 1393

صدای گریه ات صدای خنده ام شد

  چند روزی میشد که درد شکم داشتم و خلاصه در تاریخ 1390/8/3 مامان و بابا و خاله رویا و آنا با گرفتن وقت قبلی از دکتر نگار یحیی زاده ساعت 7:30 رفتیم به سمت بیمارستان بهبود تبریز و منو بردن اتاق عمل,اما به خاطر ضعیف بودن بدنم با وجود اینکه بی حسم کرده بودند بیهوش شدم و متاسفانه بدون اینکه به دنیا اومدنت رو ببینم نتونستم طعم اون لحظه شیرین رو بچشم و تو 8 عصر به دنیا اومدی اما... به خاطر نارس بودن ریه هات قبل از اینکه به هوش بیام و تو رو به من نشون بدن منتقلت کردند به بیمارستان 29 بهمن تبریز و اونروز قسمت نشد که صورت ماهتو ببینم و من خیلی ناراحت بودم و میتونم راحت بگم یک شبانه روز بی صدا گریه کردم و گریه, و خلاصه بعد از دو رو...
13 ارديبهشت 1393