یاغموریاغمور، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 38 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

یاغمور بانو

جای دندون

                                      سلام گلم امروز کلی کار کردم و خیلی خسته اما حیفم اومد این مطلب و نذارم امروز صبح هی دنبال یک چیزایی بودی که گاز بگیری منم گفتم حیف دندونای نازت که با گاز گرفتن چیزای سخت خرابش کنی و دادم خیر سرم دست من و گاز بگیری و اینم گاز گیرنده هست (تور رو تنشم توری هست که قرار بزنیم به پنجره) هیچی دیگه الان از صبح این قسمت از دست مو حس نمیکنم حالا احوالات من: یاغمور: سازمان مبارزه با حیوانات جونده:   ...
4 شهريور 1393

دخترم

                                                          سلام به شما خوانندگان عزیز سلام به دختر لجبازم این روزا از دستت شدم این این یعنی هم منو فراری میدی هم دیگه واقعا به گریه میندازی بچه هم اینقدر لجباز نوبرش والله نمیدونم چرا اصلا تازگی ها به حرفمون گوش نمیدی و خیلی لجباز شدی منم حالا که این طوری منم ثبت میکنم تا بزرگ شدی ببینی همیشه ساکت و اروم نبودی و این روزا رو هم من پشت سر میگذارم انشاا...   راستی این هفته کار زیادی نکردیم در واقع...
3 شهريور 1393

و اما تو:

                     و اما تو: نازنینم واقعا شدی برام یک دوست صمیمی از اونایی که برا ادم حکم خواهر و دارن شدی تمام عمرم سبب وجودم هست و نیستیم دور از گوش بابایی من رفته رفته با تو معنی واقعی عشق وابستگی رو میدونم هیچ کس و هیچ چیز مثل تو من و پا بند این زندگی و این دنیا نمیتونه بکنه با تو ،با تو و باز هم با تو تمام دقایق عمرم با تو سپری میشه یک معجزه کوچک اما خیلی بزرگ مامانی وقتی از تو مینویسم و از شیرین کاری هات نمیدونم چرا نا خواسته اشک تو چشام جمع میشه میدونم چون دارم لحظه هایی که باهات سپری کردم مجددا تکرار میکنم و این یعنی زندگ...
28 مرداد 1393

خونه انا

                             سلام  به روی گل همگیتون ما وقتی میریم خونه انا وقتی تنهاییم یاغمور بانو همش  که نه ولی بیشتر با عروسکاش بازی میکنه و این بار کمی متفاوت تر دیدم به اصطلاح خودش داداششو انداخت رو پاهاش داره براش قصه شنگول منگول و میگه: یکی بود یک دونه خدا بود یدونه شنگول بود مامانش میره بیرون اقا گرگه میاد در و میزنه تق تق تق میخورتش جملات محبوبم تو این قصه:اقا گرگه=اواگرگه و اشاره به جزییات قصه=تق 3 بار در ضمن ممنون که مامانی قصه رو به این مفیدی کوتاهش...
26 مرداد 1393

شتشوی کودک

                                        سلام دخترم یک عروسک داری به اسم دست کوچولو چرا دست کوچولو چون وقتی شکمش و میزنی شعر زیر و برات میخونه: دست کوچولو           پا کوچولو          گریه نکن بابات میاد       تا خونه همسایه ها           &n...
26 مرداد 1393

ماجراهایت

                                                  سلام به تو سلام به فندقم وقتی میام وبت و به روز کنم میمونم از کجا و چی شروع به نوشتن کنم و در پایان خیلی چیزا از قلم میوفته اما نگران نباش جاشون تو قلبم محفوظ هست بعضی وقتها خیلی خانوم و با وقار میشی گاهی اوقات لجباز و حرف نشنو گاهی وقتها هم شلوغ و پر تحرک اما من عاشق همه لحظاتتم با رخصت از شما و فندقم میخوام از امروز...
24 مرداد 1393

ادامه عکسام

     سلام به روی ماه همه دوست جونا دوستای گلم سری دوم عکسای باکو رو میذارم هم برا شما هم واسه یاغمور بانو اقا بابا و دریا عمو کمال که خیلی باهاش رفیق شده بود و اقا بابا برگشت از دریا ماشین عمو کمال   حوالی قیز قلعهسی   پاندای مسیرم که همیشه باید میدیدش و پارک و فرار از گرما اینجا یکی از مراکز خرید بود که ویتریناشون خیلی جالب بود پارک ساحلی       &...
22 مرداد 1393