این هفته
سلامممممم این هفته بعد از مدت ها به خودم اومدم و دیدم اقا ما دو تا شدیدا عادت کردیم به پرسه زدن تو بیرون و روزی که بیرون نریم تا خود شب تقریبا با هم در حال جنگیم و دیگه تصمیم گرفته حد الممکن بیرون نریم شنبه :خونه بودیم یکشنبه :ناهار مهمون داشتیم خاله اینا بودن و عصر شما با بابایی و عمو علی تشریف بردین استخر دوشنبه :شب مهمون عمو نادر بودیم و بابا قرار بود شب کار بشه و ما شب و اونجا موندیم و خیلی خوش گذشت اما بابا ساعت 11 شب برگشته بود خونه سه شنبه ...
نویسنده :
مامان یاغمور
15:27