گلم بیحاله
درد دارم دیگه طاقت دیدن مریضی تو ندارم روز اولی که از بیمارستان ترخیصت کردم به خودم و تو قول دادم قول مردونه که مراقبت باشم و دیگه نذارم تا عمر دارم پات به دکتر و بیمارستان برسه اما وفای به عهد نکردم چند ماهه بودی که ذات الریه گرفتی و باز درد کشیدی و چند ماه یک بار این درد کشیدنات تکرار میشه از خودم متنفر میشم چرا بیشتر مراقبت نمیشم چرا قدر سلامتی تو روز های سالمی تو نمیدونم امروز از صبح تب داشتی ولی شدید نبود و باهات بازی میکردم که کسالت وجود کوچیکت و نگیره عصر بابا اومد به اونم بروز ندادم و ازش خواستم ببریمت پارک تا حال و هوات عوض بشه عوض ...
نویسنده :
مامان یاغمور
11:29